A single click on either the number or the mesraa‘/first line will take you to the Quatrain or Stanza -- the number given is the weblog number of the quatrain/stanza. I have kept the Persian type small to ensure layout stability. Zooming-in will help the viewer
1 دوری که در آن آمدن و رفتن ماست
2 اجزای پیالهای که درهم پیوست
3 یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد
هر ذرّه که بر روی زمینی بوده است 5
6 چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
8 این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
9 از دی که گذشت هیچ از آن یاد مکن
10 چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد
بر چشم تو عالم ارچه می آراست 11
12 می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
13 می خور که فلک بهر هلاک من و تو
ای پیر خردمند پگه تر بر خیز 15
16 ایّام زمانه از کسی دارد ننگ
17 جاوید نیم چو اندر این دهر مقیم
19 چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
21 Come, fill the Cup, and in the fire of Spring
22 A Book of Verses underneath the Bough,
23 Some for the Glories of this World; and some
24 They say the Lion and Lizard keep
25 And this reviving Herb whose tender Green
26 Ah, my Belovéd, fill the Cup that clears
27 For some we loved, the loveliest and the best
28 Myself when young did eagerly frequent
29 Waste not your Hour, nor in the vain pursuit
30 You know, my Friends, with what a brave Carouse
31 Ah, but my Computations, People say,
32 Oh, threats of Hell and Hopes of Paradise
33 Strange, is it not? that of the myriads who
34 The Revelations of the Devout and Learn'd
35a We are no other than a moving row
35b But helpless pieces of the Game He plays
36 The moving Finger writes; and having writ,
37 َAnd that inverted Bowl they call the Sky
38 Oh, Thou, who didst with pitfall and with gin
39 Yet Ah, that Spring should vanish with the Rose!
40 Yon rising Moon that looks for us again--
41 هر چند که موی و روی زیباست مرا
43 این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
44 چون چرخ به کام یک خردمند نگشت
45 فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
46 اجرام که ساکنان این ایوانند
48 ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
49 گویند که فردوس برین خواهد بود
51 مرغی دیدم نشسته بر بارۀ توس
52 جامی است که عقل آفرین می زندش
53 در کارگه کوزه گران رفتم دوش
55 آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
56 تا کی غم این خورم که دارم یا نه
60 گردون نگری ز قد فرسودۀ ماست
61 خورشید کمند صبح بر بام افگند